دعوای 4 تا شاعر سر یک شعرحتماً شنیده اید که «حافظ»، فرموده است:
اگر آن ترک شیرازی به دست آورد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
و شاید هم شنیده باشید که «صائب تبریزی» با سرزنش حافظ می گوید:
اگر آن ترک شیرازی به دست آورد دل ما را
ه خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آن کس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
و این که «شهریار» با ملامت صائب می گوید:
اگر آن ترک شیرازی به دست آورد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آن کس که چیز می بخشد به سان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلهارا
و این که سرانجام «فاطمه دریایی» با متانتی خاص(!) می گوید:
اگر آن ترک شیرازی به دست آورد دل ما را
خوشا بر حال خوش بختش به دست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟ چه معنا دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند این ها بگیرند وقت ما ها را